سرپرست اداره فناوری اطلاعات اداره کل دامپزشکی خراسان جنوبی را بیشتر آشنا شویم.
با علی اکبر بخشی کارمندی که 42 خزان را دیده بیشتر آشنا شوییم.
1-به عنوان اولین سوال خودتون رو معرفی کنید و چند سالتونه : با سلام ، علی اکبر بخشی هستم 42 خزان را دیده ام .
2- اصالتا کجایی هستین : متولد تهران هستم ، بزرگ شده در مشهد . از موقعی که ازدواج کردم بیرجندی شده ام .
3- فارغ تحصیل کدوم دانشگاه : فارغ التحصیل رشته کاردانی دامپزشکی دانشگاه آزاد زاهدان و فارغ التحصیل رشته مهندسی علوم دامی دانشگاه آزاد بیرجند . اگر قسمت شود در رشته کارشناسی ارشد مدیریت هم قصد ادامه تحصیل دارم آن هم به خاطر تصدی پست ، چون برای ما جماعت باید مُرِّ قانون اجرا شود .!!
4- چند سال سابقه کار دارید : 16 سال و 6 ماه است که در دامپزشکی به خدمت مشغول هستم .
5- قبل از این مسئولیت کجا مشغول به کار بودین : مسئول نظارت بر بهداشت عمومی اداره دامپزشکی شهرستان بیرجند بودم .
6- یه خاطره از دوران خدمتتون رو بگین : و اما خاطره ، در دوران خدمت هر نوع خاطره ای است از زمان عملیات صحرایی و لگد خوردن از گاوها یا فرار از دست سگ ها یا تو جاده ماندن تا زمان نظارت سطح شهر و تهدید شدن توسط قصاب و چوبدار و ... ، ولی اگر بخواهم یکی را انتخاب کنم برمی گردد به سال 81 که در شبکه دامپزشکی اسفراین به عنوان طرح نیروی انسانی خدمت می کردم ، برای عملیات واکسیناسیون تب برفکی به یکی از روستاهای اطراف شهر رفتیم روستا کوچکی بود و نقشه بیضی داشت . مسئول اکیپ به من گفت تو از طرف بالا برو و من از پایین روستا می روم و خونه به خونه گاوها را واکسن می زنیم تا به هم برسیم ، من راه افتادم یکی دوساعتی که رفتم دیدم دارم به ماشین نزدیک می شود و همکارم تو هیچ خونه ای نبود و آخرین خونه قبل از ماشین را در زدم و سراغ همکارم را گرفتم گفتند اینجا نیامده ، تعجب کردم کجاست یکی دو تا گاو داشت واکسن زدم و رفتم جای ماشین دیدم عجب !!! همکارم پتو انداخته بود و راحت دراز کشیده بود . بهش اعتراض کردم که همه گاوها را من واکسن زدم اگر نمی خواستی کمک کنی می گفتی خب ، اون هم وقتی دید من ناراحت شدم گفت خب من قصد داشتم سگ ها را واکسن بزنم بعد بلند شد رفت خانه روبرویی را در زد و گفت که سگشان را می خواهد واکسن بزنه ، صاحب خونه گفت این سگ وحشی است و خطر داره ولی اصرار همکارم را دید گفت بگذار ببندمش و با یک نخ شیرینی به گاو آهن تراکتور بستش همین که همکارم نزدیکش شد سگه پرید سمتش ، نخ پاره شد و دستش را گاز گرفت سگه جثه کوچکی داشت و جالب بود که دندان هایش را محکم گرفته بود ، این بیچاره داد می زد و بالا پایین می پرید ، صاحبش هم پاهای سگ را گرفته بود و می کشید ، آخرش هم ول نکرد و گوشت دستش پاره شد و سگه جدا شد بعد از این اتفاق دست همکارم را با پارچه ای بستیم و به سمت شهر حرکت کردیم ، به درمانگاه که رسیدیم وقتی پرستار زخم دستش را پانسمان می کردد ، بهش گفت : نکنه همکارات را اذیت کردی . همکارم هم در حالی که آه و ناله می کرد گفت شرمنده ام ایشون جدید استخدام شده ، گفتم یکم اذیتش کنم این بلا سرم آمد . از اون موقع تا مدت ها هر همکاری که می خواست با من شوخی بکنه بهش می گفت با علی شوخی نکن یک بلایی سرت می آید .
7- رزومه کاری و فعالیت های که انجام دادین را به صورت خلاصه بگین :
از سال 81 تا 82 به عنوان طرح نیروی انسانی در شهرستان اسفراین خدمت کردم سال 83 به شهرستان فریمان منتقل شدم و به عنوان مسئول پست سنگ بست خدمت کردم . اول سال 84 طرح را تمام کردم و مدت 9 ماه در بخش خصوصی کار می کردم از آنجایی که تعرفه های بخش خصوصی خیلی خوب بود و حمایت هم خیلی از این بخش انجام می گرفت تصمیم گرفتم دوباره در بخش دولتی مشغول کار شوم بعد از تقسیم استان خراسان ، به خراسان جنوبی آمدم . درخواست کار دادم و به صورت قراردادی از اواخر 84 تا نیمه 85 مسئول پست سه قلعه شهرستان سرایان بودم . بعد منتقل خود شهرستان سرایان شدم و به عنوان مسئول امور مایه ها تا اواسط 96 خدمت کردم با راه اندازی پست دامپزشکی قومنجان شهرستان قاین به عنوان مسئول پست بدون راننده و همکار تا ابتدای سال 87 با اعمال شاقه در پست خدمت کردم بلاخره با پیگیری های زیاد منتقل شهرستان بیرجند شدم که باز دیوار ما کوتاه بود و مدت 9 ماه در پست خوسف شهرستان خدمت کردم بعد از فراز و نشیب های بسیار به مرکز منتقل شدم و به عنوان مسئول نظارت بهداشتی بیرجند تا اواخر 91 خدمت کردم ازآنجا که همه را برق می گیرید و ما را چراغ موشی ، برای تبدیل وضعیت به پیمانی آزمون دادم بعد از قبولی ، گفتند باید برای ادامه خدمت به سر پست خودتان که شهرستان سربیشه است بروید بعد از نزدیک 10 سال شهرستان رفتن دوباره آوارگی و ... ، خلاصه تا سال 93 در سربیشه بودم به عنوان مسئول نظارت بهداشتی و امور مایه های شهرستان ، بعد از آن به اداره کل دامپزشکی استان منتقل شدم و چون در امور رایانه کار کرده بودم و گواهی نامه های مربوطه را داشتم در واحد فناوری اطلاعات به عنوان کارشناس مشغول شدم در اواسط سال96 به عنوان سرپرست واحد فناوری اطلاعات و تحول اداری تا الان مشغول به خدمت هستم . از این دبیر و رییس کمیته ها هم به وفور ابلاغ دارم که ذکر کردنشان اینجا مهم نیست .
8-اگه دوباره قرار بود انتخاب رشته کنین بازم به همین رشته میومدین و دلیلش چی هستش :
به نظر بنده یکی از مشکلات اکثر دانش آموزان آن موقع ، عدم شناخت کافی از آینده شغلی هر رشته تحصیلی است و نهادی در آموزش و پرورش آن موقع نبود یا اگر بود کار اصولی انجام نمی داد که لااقل استعدادیابی کند و دانش آموزان را با توجه به علایق و توانمندی هایشان به سوی رشته ای که در آینده مفید باشند سوق بدهد اکثر دوستان خودم به خاطر اینکه چند صباحی سربازی را عقب بیندازند یا با مدرک دانشگاهی راحت تر این دوران را طی کنند هر رشته ای را انتخاب می کردند بعد که وارد بازار کار می شدند متوجه اشتباه خودشان می شدند فکر می کنم الان هم بیشتر خانواده ها مثل برخی کشاورزان که فکر می کنند امسال اگر پیاز گران است سال بعد همه پیاز می کارند و بقیه محصولات تعطیل . این چند سال اخیر بازار کار علوم پزشکی خوب بوده خیلی ها متقاضی رشته تجربی هستند . موقع تعیین رشته خودم هم هیچ شناختی از این رشته نداشتم . البته اگر به نظرم صد بار دیگر هم برگردم چون اون شناخت کافی نداشتم فکر کنم اتفاق بهتری نمی افتاد ولی خب خدا را شکر الان با تلاش خودم و نه هیچ رابطه ای تا اینجا رسیدم . آینده هم ببینم خدا چه می خواهد.
9-پیشنهادتون برا خدمت بهتر به مردم چیه :
به نظرم آدم تو هر کاری که هست چه خصوصی و چه دولتی باید هم تعهد داشته باشه و هم وجدان کاری ، هر کاری که بهش سپرده می شود اولا به فکر استفاده شخصی از آن کار نباشد و دوما تمام سعی خودش را بکند که به نحو احسن کارهای محوله انجام شود به نظرم نتیجه کار وقتی خوب باشد همین خدمت بهتر به مردم است .
10-تعریف شما از ویژگی یک کارمند خوب چیه : عالم ، متعهد ، صادق و وظیفه شناس :
خودتان جواب را در سوال گفتید ولی همین ها به علاوه اینکه آدم باشه
11-اگه بخوایین یه جمله به ریاست سازمان دامپزشکی بگین اون جمله چیه :
جناب آقای دکتر رفیعی پور عزیز : اول از همه سعی کنید قوانین سخت و دست پاگیر را از جلوی پای تولیدکننده ها و دامداران و ... بردارید بعدش هم هوای کارکنان دامپزشکی را بیشتر داشته باشید خودتان می دانید که کار دامپزشکی چقدر سخت و پر خطر است .
12-و در آخر: سخن پایانی
چه سکوتی فرا می گرفت دنیا را ، اگر مردم به جای حرف زدن عمل می کردند .
نظر دهید